به نام خدا
سلام داداش محمد:
موضوعي که انتخاب کردي متاسفانه درد بزرگ جامعه ماست و انگار همه چشمهاشون رو بستن و نميخوان اين موضوع رو باور كنن و خوشحالم از اينكه كساني هستند كه ناموس ديگران را ناموس خودشون ميدونن ..
شعر زيبات ( عشق رو گدايي نكن )رو خوندم خيلي به دلم نشست
همينطور عكسهات ..
از اينكه بهم سر زدي ممنونم ..
منتظر مطالب بعديت هستم
خدانگهدار
سلام مرسي كه به من سر زدي وبلاگت خيلي خوشگله ...مطالبش جالبه...بازم به من سر بزن.خوشحال ميشم
باي تا هاي
دردهاي من
جامه نيستند
تازتن در آورم
چامه و چکامه نيستند
تا به رشته ي سخن در آورم
نعره نيستند
تا زناي جان بر آورم
دردهاي من نگفتني
دردهاي من نهفتني است
گر چه مثل دردهاي مردم زمانه نيست
درد مردم زمانه است
مردمي که چين پوستينشان
مردمي که رنگ روي آستينشان
مردمي که نامهايشان
جلد کهنه ي شناسنامه هايشان
درد مي کند
من ولي تمام استخوان بودنم
لحظه هاي ساده ي سرودنم
انحناي روح من
شانه هاي خسته ي غرور من
تکيه گاه بي پناهي دلم شکسته است
کتف گريه هاي بي بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهاي پوستي کجا؟
درد دوستي کجا؟
( مرحوم قيصر امين پور)
سلام داداشي
داستاني كه گفتي حقيقت تلخ جامعه امروز ما شده.......
ايشالا جوونهاي ما با كمي تدبر و تعقل بتونن راه صحيح رو انتخاب كنن
موفق باشي
ياعلي